معنی جبرًا
جبرًا
به طور قهری، به زور
دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با جبرًا
جبرا
جبرا
به زور، به ستم، به ناچار، به زور به ناچاری ستمگرانه ستهمک
فرهنگ لغت هوشیار
جبرا
جبرا
بزور، عنفاً، قهراً، کرهاً، مجبوراً
متضاد: مختاراً
فرهنگ واژه مترادف متضاد