ترجمه تقریباً به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با تقریباً
تقریباً
- تقریباً
- ضد تحقیقاً. بطور حدس و تخمین و بطور قیاس و نزدیک به آن. (ناظم الاطباء). نزدیک. به نزدیک. در حدود. کمابیش. بیش و کم. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تقریراً
- تقریراً
- لفظاً و قولاً. (ناظم الاطباء). بشرح به بیان. رجوع به تقریر شود
لغت نامه دهخدا