معنی تشخیص کرنا
تشخیص کرنا
تشخیص دادن، برای ارزیابی
دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با تشخیص کرنا
تاخیر کرنا
تاخیر کرنا
تَعویق اَنداختَن، بِه تَأخیر اَنداختَن
دیکشنری اردو به فارسی
تشہیر کرنا
تشہیر کرنا
تَبلِیغ کَردَن، بَرایِ تَبلِیغ
دیکشنری اردو به فارسی
تشریح کرنا
تشریح کرنا
توضیح دادَن، تَفسیر کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
تشخیص دینا
تشخیص دینا
تَشخیص دادَن، یِک اَرزیابی بِدَهید
دیکشنری اردو به فارسی