تجویز کردن تجویز کردن اندر کردن، آزمایش کردن، فتوی دادن و اذن دادن و روا گردانیدن و حکم کردن ورای دادن. (ناظم الاطباء). رجوع به مادۀ قبل شود لغت نامه دهخدا
تجویز کردن تجویز کردن اجازه دادن، جایز شمردن، روا داشتن، مناسب تشخیص دادنمتضاد: منع کردن فرهنگ واژه مترادف متضاد