ترجمه پیش گوئی به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با پیش گوئی
پیشگوئی
- پیشگوئی
- عمل پیشگو، کهانت، عرافت، غیب گویی، (تمدن اسلام جرجی زیدان ج 3 ص 16)
لغت نامه دهخدا
پیش گیری
- پیش گیری
- عمل پیش گیر جلوگیری دفع، منع سرایت مرض از پیش تقدم بحفظ صیانت حفظ صحت جلو مرض گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
پیش خونی
- پیش خونی
- عمل پیش خواندر موسیقی و روضه خوانی یا تعزیه گردانی، خواندن.، از آوازهای آیینی و مذهبی است که از موسیقی سنتی سایر مناطق
فرهنگ گویش مازندرانی