جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با پیش کرنا

پیش کردن

پیش کردن
بجلو انداختنراندن بجانب مقابل (مثل راندن مواشی و دواب وامتعه و غیره) : هر چه در هندوستان پیل مصاف آرای بود پیش کردی و در آوردی بدشت شابهار. (فرخی) -2 چهار چوب پیوست جانب خارجی در یک لتی بهم آوردن دو لنگه در بستن فراز کردن: (لیث)، . . بمسجد آدینه شد و
فرهنگ لغت هوشیار

پیش کردن

پیش کردن
جلو انداختن و راندن، جلو بردن، تقدیم کردن، بستن در اتاق به حالتی که با اندکی فشار باز شود، پیش اَفکَندَن
پیش کردن
فرهنگ فارسی عمید

تیز کرنا

تیز کرنا
شِتاب دادَن، بَرایِ تَسریع، گاز دادَن، تیز کَردَن، تَسریع کَردَن، شِتاب کَردَن، شِتاب گِرِفتَن
دیکشنری اردو به فارسی