جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با پیدل

پیردل

پیردل
آنک دلی پیر دارد مجرب و عاقل مانند پیر: باش باعشاق چون گل درجوانی پیردل چند ازین زهاد همچون سرو در پیری جوان ک (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیدا

پیدا
آشکار، نمایان، هویدا، ظاهر
پیدا آمدن: پدید آمدن، به وجود آمدن، آشکار شدن، نمایان شدن، برای مِثال اخترانی که به شب در نظر ما آیند / پیش خورشید محال است که پیدا آیند (سعدی۲ - ۴۳۰)
پیدا شدن: آشکار شدن، نمایان شدن، یافته شدن، به وجود آمدن
پیدا کردن: یافتن، جستن، آشکار کردن، نمایان ساختن، برای مِثال تو پیدا مکن راز دل بر کسی / که او خود نگوید بر هر خسی (سعدی۱ - ۱۵۴)
پیدا گردیدن: آشکار شدن، نمایان شدن، یافته شدن، به وجود آمدن، پیدا شدن
پیدا گشتن: آشکار شدن، نمایان شدن، یافته شدن، به وجود آمدن، پیدا شدن
پیدا
فرهنگ فارسی عمید

پردل

پردل
شجاع، دلیر، دلاور، باجرئت، نترس، برای مِثال فروهشته بر سر دو مشکین کمند / که کردی بدان پردلان را به بند (فردوسی۲ - ۲۵۶۴)
پردل
فرهنگ فارسی عمید

پیردل

پیردل
کارآزموده، دل آگاه، کنایه از عاقِل، دانا، خِرَدمَند، صاحِب خِرَد، لَبیب، مُتِفَکِّر، خِرَدومَند، فَروهیدِه، اَریب، بِخرَد، فَرزان، حَصیف، داناسَر، خِرَدپیشِه، خِرَدوَر، راد، فَرزانِه، مُتَدَبِّر، نیکورای
پیردل
فرهنگ فارسی عمید

بیدل

بیدل
ترسو، دلتنگ، افسرده، دلداده، دلباخته، عاشق، شیدا، بی صبر، بی قرار
بیدل
فرهنگ فارسی عمید