معنی پھرتی
- پھرتی
- چالاکی، قدم زدن در اطراف
واژههای مرتبط با پھرتی
پارتی
- پارتی
- جمعیت، حزب، فرقه
پارتی
- پارتی
- مربوط به پارت مثلاً هنر پارتی، از قوم پارت، از مردم پارت مثلاً سرباز پارتی، زبان پهلوی اشکانی
محموله، شخص صاحب نفوذی که در جایی به نفع کسی کاری می کند و یا از نفوذ او استفاده می شود
نوعی مهمانی به سبک غربی همراه با رقص و موسیقی که معمولاً با حضور جوانان برگزار می شود
پارتی
- پارتی
- منسوب به قوم پارت، از اقوام ایرانی ساکن شمال و شمال شرقی. این قوم به دلیری و جنگاوری مشهور بودند چنان که برخی زبان شناسان واژه «پارتیزان» را برگرفته از نام این قوم می دانند
پارتی
- پارتی
- دسته، گروه، قسمت، بخش، حامی، طرفدار، جشن، مهمانی، محموله، بار
بھرتی
- بھرتی
- پَری، اِستِخدام
پارتی
- پارتی
- حزب، فرقه، جمعیت، دسته، گروه
پدرتی
- پدرتی
- کارُل. موسیقیدان ایتالیائی که بسال 1817م. / 1232 هجری قمری در وِرُن ولادت یافت و بسال 1893م. 1310/ هجری قمری هم بدانجا درگذشت. وی نخست در مولد خود دو اُپرا ترتیب داد و پس از آن به ریاست ارکستر ایتالیائی در آمستردام انتخاب شد و در این شهر قطعات مشهوری تصنیف کرد و بعد او را به ریاست مدرسه موسیقی تورَن و ریاست ارکستر تآتر سلطنتی این شهر برگزیدند و به آخر مدیریت دبیرستان موسیقی رُسینی در پزارُ را به وی محول کردند
پارتی
- پارتی
- جمعیت، حزب، دسته، فرقه، گروه، جشن، شب نشینی، پشتیبان، حامی، طرفدار، طرفگیر، هواخواه، هوادار، بخش، قسمت، قوم پارت