معنی پن کرنا
پن کرنا
سنبه کردن، سنجاق کردن
دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با پن کرنا
بک کرنا
بک کرنا
کِتاب کَردَن، رِزِرو کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
آہ کرنا
آہ کرنا
نالِه کَردَن، آه کِشیدَن
دیکشنری اردو به فارسی
حل کرنا
حل کرنا
حَل کَردَن، بَرایِ حَل کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
پیش کرنا
پیش کرنا
اِرائِه دادَن، بَرایِ اِرائِه
دیکشنری اردو به فارسی
پیک کرنا
پیک کرنا
بَستِه بَندی کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
تنگ کرنا
تنگ کرنا
آزار دادَن، اَذیَّت کَردَن، مَحدود کَردَن، تَنگ کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
پمپ کرنا
پمپ کرنا
پُمپ کَردَن، پُمپاژ کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
بند کرنا
بند کرنا
بَستَن، بَرایِ بَستَن، مَحصور کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
پکا کرنا
پکا کرنا
مُطمَئِن شُدَن، بَرایِ پُختَن
دیکشنری اردو به فارسی