ترجمه پریشان به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
معنی پریشان
- پریشان
- آشفته، نگران، آزاردهنده، گیج کننده، آشفته حال، پریشان، تکان دهنده
دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با پریشان
پریشان
- پریشان
- پراکنده، افشانده، آشفته، درهم برهم، شوریده
پریشان شدن: پراکنده شدن، آشفته شدن، مضطرب شدن
پریشان کردن: پراکنده کردن، آشفته کردن
فرهنگ فارسی عمید