ترجمه پتلاپن به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با پتلاپن
پالاون
پالاون
ظرفی باشد مانند کفگیر که چیزهادر آن صاف کنند ظرفی که طباخان و حلواییان برای صاف کردن روغن و شیره و جز آن بر سر دیگ نهند آبکش ماشو ماشوب ترشی پالا پالاوان صافی
فرهنگ لغت هوشیار
پالاون
پالاون
ظرف سوراخ سوراخ که چیزی در آن صاف کنند، صافی، آبکش، پالونه، پالایه، پالوانه، تُرُشی پالا، راوَق
فرهنگ فارسی عمید
پالاون
پالاون
صافی، آبکش، ظرف فلزی سوراخ سوراخ که با آن چیزها را صاف کنند، پالوانه، پالونه
فرهنگ فارسی معین
پالاون
پالاون
پالونه. مصفات. صافی راوُوق. آبکش. ترشی پالا. زازل. (جهانگیری). پالاوان. سماق پالا. اَردَن: وصف دروغ نیز دروغ است از آنک با نان رود طبیعت پالاونش. ناصرخسرو. افشره خون دل از چشم او ریخته پالاون مژگان فرو. ابوشعیب (ازفرهنگی خطی)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.