معنی پاگل
- پاگل
- جنون آمیز، دیوانه
واژههای مرتبط با پاگل
پرگل
- پرگل
- (به ضم پ) دارای گلهای زیاد، پر از گل، (به فتح پ) هر یک از گلبرگهای گل
پاگن
- پاگن
- سر دوشی
پاگر
- پاگر
- سازنده پ بوجود آورنده پای
کاگل
- کاگل
- نوعی نی که در میان آب می روید، نی، کلک، قلم
پرگل
- پرگل
- گیاه یا درخت که گُل بسیار داشته باشد مثلاً باغ پُرگُل، درخت پُرگُل
پرگل
- پرگل
- جایی که گِل بسیار در آن باشد، آنچه آلوده به گِل شده باشد
کاگل
- کاگل
- نی میان تهی که در آب روید، کلک قلم. گلی که در آن کاه کنند و در ساختمان دیوار گلی و امثال آن بکار برند
پازل
- پازل
- نوعی بازی فکری که از چندین قطعه مقوایی، چوبی یا پلاستیکی دارای شکل های منظم تشکیل شده است و وقتی این قطعه ها به صورت مناسب کنار هم قرار می گیرند تصویر خاص و مورد نظر شکل می گیرد
پانل
- پانل
- صفحه یا تابلویی که روی آن اعلان یا ابزارهای اندازه گیری نصب شود، سطح پیش ساخته نسبتاً بزرگی که آن را به صورت دیوار یا سقف نصب می کنند، گروهی از افراد متخصص و صاحب نظر که برای بحث یا داوری درباره موضوعی گرد هم آیند
