پارسنگ پارسنگ سنگی که در یک کفۀ ترازو بگذارند تا با کفۀ دیگر برابر شود، پاسَنگ، پاهَنگ، وَرسَنگ فرهنگ فارسی عمید
پارسنگ پارسنگ سنگ ترازو، پایه ستون، پاسنگ پارسنگ برداشتن عقل کسی: کنایه از ناقص عقل بودن، دیوانه بودن فرهنگ فارسی معین