معنی پارک کرنا
پارک کرنا
ایستگاه کردن، پارک کردن
دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با پارک کرنا
پاک کرنا
پاک کرنا
پاک کَردَن، بَرایِ تَطهیر
دیکشنری اردو به فارسی
پارک کردن
پارک کردن
متوقف کردن اتومبیل و دیگر وسایل نقلیه در محل معین
فرهنگ لغت هوشیار
پارک کردن
پارک کردن
Moor, Park
دیکشنری فارسی به انگلیسی
پارک کردن
پارک کردن
пришвартовать , парковать
دیکشنری فارسی به روسی
پارک کردن
پارک کردن
anlegen, parken
دیکشنری فارسی به آلمانی
پارک کردن
پارک کردن
пришвартувати , паркувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
پارک کردن
پارک کردن
przybić do brzegu, parkować
دیکشنری فارسی به لهستانی
پارک کردن
پارک کردن
停泊 , 停车
دیکشنری فارسی به چینی
پارک کردن
پارک کردن
amarrar, estacionar
دیکشنری فارسی به پرتغالی