نام مردی خیاط در شعر مولوی و سبب نامگذاری آنکه در وجه تسمیۀ شش نوشته اند که چون شش با آدمی باید یعنی نفس در آن داخل میشود و از آن خارج میگردد و چون مروحه دائماً بادپیمائی میکند چنانکه مروحۀ قلب نیز بهمین سبب او را میگویند وآن خیاط بیهوده گو و بادپیما بوده است پور شش لقب اونهاده اند. (حاشیۀ مثنوی چ علاءالدوله) : گفت خیاطی است نامش پور شش اندرین دزدی و چستی خلق کش. مولوی
آنکه پدر خویش کشد: پدرکش پادشاهی را نشاید وگر شاید بجز شش مه نپاید (و در این بیت اشاره است به شیرویه که پدرخویش خسروپرویز را بقتل آورد). مگر در سر نداری ای پسر هش چه جوئی مهربانی از پدرکش