ترجمه بے مقصد به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با بے مقصد
بی قصد
- بی قصد
- مُرَکَّب اَز: بی + قصد، بی اختیار. بلااراده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، دشنامی است لوطیان را. آنکه به اعمال خیر و جوانمردانه نگراید. (از یادداشت مؤلف)، بدکردار. نادرست. غیرقابل اعتماد. (فرهنگ عامیانۀ جمالزاده)
لغت نامه دهخدا