ترجمه بے لگام به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با بے لگام
بد لگام
- بد لگام
- ستوری که دهنه را قبول نکند مرکوب (و مخصوصااسب) سرکشی چموش، شخص گردنکش یاغی نافرمان سخت سر
فرهنگ لغت هوشیار
بی لگام
- بی لگام
- مُرَکَّب اَز: بی + لگام، بی لجام. آنکه لگام ندارد.
لغت نامه دهخدا
بد لجام
- بد لجام
- ستوری که دهنه را قبول نکند مرکوب (و مخصوصااسب) سرکشی چموش، شخص گردنکش یاغی نافرمان سخت سر
فرهنگ لغت هوشیار
بی لجام
- بی لجام
- مُرَکَّب اَز: بی + لجام = لگام، بی لگام. بی افسار.
لغت نامه دهخدا