جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بے روزگاری

تبه روزگاری

تبه روزگاری
تبه روزی. تباه روزی. رجوع به تبه روزگار شود
لغت نامه دهخدا

بد روزگار

بد روزگار
تیره روز، بدبخت، سِتَمگَر، ظالِم، بیدادگَر، جَبّار، سِتَمکار، گُرداس، جائِر، سِتَم کیش، ظُلم پیشِه، جَفا پیشِه
بد روزگار
فرهنگ فارسی عمید

بدروزگاری

بدروزگاری
. وضعبدروزگار. (از فرهنگ فارسی معین). حالت بدروزگار.
- بدروزگاری کردن، بدگذرانی. (یادداشت مؤلف). التقشف، بدروزگاری کردن. (محمد بن یوسف در بحرالجواهر از مؤلف لغت نامه)
لغت نامه دهخدا