معنی بے دماغ
بے دماغ
بی مغز، بی فکر
دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با بے دماغ
بد دماغ
بد دماغ
ناخرسند دژم آنکه بسختی خشنود گردد ناراضی، متکبر پر افاده
فرهنگ لغت هوشیار
بی دماغ
بی دماغ
بیحال بی ذوق
فرهنگ لغت هوشیار
بے داغ
بے داغ
دَست نَخُوردِه، بی لَکِّه
دیکشنری اردو به فارسی
بد دماغی
بد دماغی
بد دماغ بودن
فرهنگ لغت هوشیار
ان دماغ
ان دماغ
پلیدیی که در بینی جمع آید کثافات بینی
فرهنگ لغت هوشیار
سر دماغ
سر دماغ
سر حال با نشاط: کاملا سر دماغ و آماده است
فرهنگ لغت هوشیار
خبط دماغ
خبط دماغ
دیوانِگی، دیوانه بودن، جُنون، خَبَل
فرهنگ فارسی عمید
ان دماغ
ان دماغ
کثافات بینی، پلیدی جمع شده در بینی
فرهنگ فارسی معین
بے دفاع
بے دفاع
بی دِفاع
دیکشنری اردو به فارسی