معنی بے چین
- بے چین
- نگران، مضطرب، بی قرار، ناراحت، آشفته
واژههای مرتبط با بے چین
بے چینی
- بے چینی
- بُرِش خُوردِگی، بی قَراری، ناراحَتی
بلاچین
- بلاچین
- بلا گردان
پا چین
- پا چین
- تنکه زنانه که سرپای آنرا چین داده باشند
بد بین
- بد بین
- کسی که در امری یا در همه امور بنظر سوء ظن نگرد مقابل خوش بین، آنکه جهان آفرینش را پر از یاء س و حرمان و بدبختی داند مقابل خوش بین
بورچین
- بورچین
- غزال، مرغابی ماده (نگارش کردی: بورچین)
بو بین
- بو بین
- قرقره، ماسوره
بی چیز
- بی چیز
- گدا، مسکین، درویش
بی چون
- بی چون
- بی همتا و بی نظیر
با این
- با این
- با وجود این مع هذا علاوه بر این
