معنی بیٹھنا بیٹھنا صندلی گذاشتن، برای نشستن، نشستن، چمبیدن صَندَلی گُذاشتَن، بَرایِ نِشَستَن، نِشَستَن، چَمبیدَن دیکشنری اردو به فارسی