معنی بھونکنا بھونکنا نیزه انداختن، پارس کردن، ناله کردن، زوزه کشیدن نِیزِه اَنداختَن، پارس کَردَن، نالِه کَردَن، زوزِه کِشیدَن دیکشنری اردو به فارسی