جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بلند کرنا

بلند کرده

بلند کرده
برداشته و بالا برده، برافراشته (بنا و مانند آن)، راست کرده (قد و قامت)، آماده کرده برای مباشرت، دزدیده، بزرگ کرده نواخته تربیت کرده، دراز کرده، بر خیزانیده، بیدار کرده
فرهنگ لغت هوشیار

بلند کردن

بلند کردن
برداشتن چیزی و بالا بردن، برافراشتن (بناو مانند آن)، راست کردن (قد و قامت)، آماده کردن پسر یا دختر یا زنی برای مباشرت با او، دزدیدن، بزرگ کردن، دراز کردن، برخیزاندن، بیدار کردن از خواب
فرهنگ لغت هوشیار

بلند کردن

بلند کردن
برافراشتن، بالا بردن، برداشتن چیزی از زمین یا از جایی
بلند کردن
فرهنگ فارسی عمید