جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بلدیہ

بلدیه

بلدیه
در زبان رتازی: انجمن شهر در زبان فارسی: شهرداری مونث (بلدی) : امور بلدیه، شهرداری
فرهنگ لغت هوشیار

بلدیه

بلدیه
شهرداری، سازمانی که در هر شهر برای پاکیزه نگهداشتن کوچه ها، خیابان ها، مواظبت باغ های عمومی، روشنایی شهر، تقسیم آب و تعیین نرخ خواربار تشکیل می شود و زیر نظر انجمن شهر یا وزارت کشور قرار دارد
بلدیه
فرهنگ فارسی عمید

بلدیه

بلدیه
بلدیه. تأنیث بلدی. (فرهنگ فارسی معین).
- امور بلدیه.
لغت نامه دهخدا

بلدیه

بلدیه
دهی از دهستان باوی، بخش مرکزی شهرستان اهواز. سکنۀ آن 100 تن. آب آن از چاه و محصول آن غلات است. ساکنان این ده از طایفۀ حوشیه هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

بلدیت

بلدیت
مُرَکَّب اَز: بَلَد فارسی + -یّت عربی، اسم از بلد بودن. مصدر جعلی از بلدبودن. مصدر منحوت از بلد. (یادداشت مرحوم دهخدا)، معرفت. شناسایی. آگاهی. بلدیه. اطلاع. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

بلدی

بلدی
منسوب به بلد. شهری. (دهار) (ناظم الاطباء). شهری و مربوط به شهر. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به بلد شود
لغت نامه دهخدا