جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بلبلانا

بلبلانی

بلبلانی
طعامی است ترکان را. (شرفنامۀ منیری) (از آنندراج). و برخی گویند حلوایی است. (آنندراج) : حلوای بلبلانی تا نخوری ندانی. (رشیدی) ، دادن و بخشیدن. (از اقرب الموارد). بَل ّ. و رجوع به بل شود
لغت نامه دهخدا

بلیلانه

بلیلانه
به روش بلال مانند بلال، برای مِثال عبایی بلیلانه در تن کنند / به دخل حبش جامۀ زن کنند (سعدی۱ - ۱۲۶)
بلیلانه
فرهنگ فارسی عمید

بڑبڑانا

بڑبڑانا
پُر حَرفی کَردَن، غُر زَدَن، گَپ زَنی، خِرخِرِه کُنَندِه، زیرِ لَب گُفتَن، غُرغُر کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی

بلبل نوا

بلبل نوا
خوشخوان مانند بلبل. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) :
نواپرداز گر نبود صریر خامۀ مخلص
که دیگر بر سر شور آورد بلبل نوایان را.
مخلص (از آنندراج) ، تازگی. جوانی. (منتهی الارب). طراوت و شباب و جوانی. (از اقرب الموارد) ، بقیۀ مودت. (منتهی الارب). باقی دوستی. (دهار) (از اقرب الموارد) ، شکوفۀ درختان خاردار. (منتهی الارب). واحد بَل ّ و آن شکوفۀ عضاه است. (از اقرب الموارد) ، مومانندی که در گل برآید. (منتهی الارب). ’زغب’ و پرزی که پس از شکوفه باشد. (از اقرب الموارد) ، شکوفۀ عرفط، شکوفۀ سمر، یا شهد آن. سمر، و گویند عسل آن. (از ذیل اقرب الموارد) ، توانگری بعد فقر، بقیۀ علف. (منتهی الارب) ، برقرظ، که نوعی از مغیلان است. (منتهی الارب) (ازذیل اقرب الموارد از لسان)
لغت نامه دهخدا

بلالانه

بلالانه
مانند بلال. چون حضرت بلال مرد صالح و بی تکلف بودن. پس از بلالانه مراد صالحانه و بی تکلفانه باشد. (غیاث اللغات) (آنندراج). بلال مانند. چون بلال. و رجوع به بلال بن رباح... شود
لغت نامه دهخدا

بلبانی

بلبانی
آنکه بلبان بنوازد. (از آنندراج) :
شوخ بلبانی که چو شیرینی جانی
کان شکر و قند ملاحت به لبانی.
سیفی (از آنندراج).
لغت نامه دهخدا