معنی بگاڑنا
- بگاڑنا
- بدتر کردن، خراب کردن، تحریف کردن، آسیب زدن، آشفته کردن
واژههای مرتبط با بگاڑنا
بگڑنا
- بگڑنا
- بَدتَر شُدَن
پھاڑنا
- پھاڑنا
- بُریدَن، پارِه کَردَن
دہاڑنا
- دہاڑنا
- غَرغَرِه کُنَندِه، غُرِّش کَردَن، غُرّیدَن
بزازنا
- بزازنا
- دهی است از دهستان حشمت آباد بخش درود (دورود) شهرستان بروجرد. محلی کوهستانی و سردسیر است. سکنۀ آن 345 تن است و محصول آن غلات، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری وراه آن مالرو است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 6)
بلادنا
- بلادنا
- بلادن، که گیاهی است. رجوع به بلادن شود
باطنا
- باطنا
- در بنیاد در شکم پنهانی در باطن در حقیقت حقیقه
بچانا
- بچانا
- نَجَات دادَن، ذَخیرِه کَردَن، صَرف کَردَن
جگانا
- جگانا
- بیدار کَردَن، بیدار شُو، بَراَنگیختَن
بنانا
- بنانا
- کِشیدَن، ساختَن