ترجمه بروقتی به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با بروقتی
بیوقتی
- بیوقتی
- حالت و چگونگی بیوقت. رجوع به بی وقت و بیوقتی شدن شود
لغت نامه دهخدا
برودری
- برودری
- فرانسوی کجه دوزی گل دوزی ترسیمات برجسته برروی پارچه بوسیله سوزن یا ماشین ایجاد کردن گلدوزی قلاب دوزی
فرهنگ لغت هوشیار
برودری
- برودری
- نوعی گلدوزی که در آن بخش میانی نقوش را برمی دارند
فرهنگ فارسی عمید