جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با برف سفید

بهق سفید

بهق سفید
در پزشکی نوعی بهق که طی آن قسمتی از پوست بدن سیاه می شود و اگر با انگشت فشار بدهند به رنگ سرخ درمی آید و برجستگی های بسیار ریز در زیر انگشت احساس می گردد، اما کرک هایی که روی پوست قرار گرفته تغییر رنگ نمی دهد
بهق سفید
فرهنگ فارسی عمید

باغ سفید

باغ سفید
باغی بوده است به هرات: آن پادشاه پاک اعتقاد (میرزا بابر) در 25 شعبان سنه ستین و ثمانمایه (860 هجری قمری) بعزم طواف مرقد مطهر مشهد مطهر امام عالی گهر علی الرضا بن موسی بن جعفر از باغ سفید به باغ مختار تشریف برده و ماه صیام در آن مقام باداء طاعات و قضاء واجبات گذرانید. (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 56). دیگر از عمارات او (ملک غیاث الدین) ، در جوار باغ سفید، خانقاهی بزرگ باتمام رسانید. (روضات الجنات فی اوصاف مدینه الهرات، ج 1 ص 507). خواجه کمال الدین محمود ساغرچی بسواد هرات رسیده سادات و قضاه و... مراسم استقبال بجای آوردند... و امیر نجم الدین در باغ سفید فرود آمد. (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 515). باغ سفید محل پاسبانی ازبک بوده، دورمیش خان جمعی از مبارزان شاملو رابدان صوب فرستاد و در باغ سفید فیمابین قتال عظیم بوقوع پیوست. (عالم آرای عباسی ص 50). و رجوع به باغ سپید شود
لغت نامه دهخدا

برده سفید

برده سفید
دهی است از دهستان کلاترزان بخش زراب شهرستان سنندج. سکنۀ آن 250 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

باز سفید

باز سفید
نوعی باز که به ترکی آنرا طویغون گویند. (شعوری ج 1 ص 156). زُرق. (قطر المحیط) :
باز سفید روضۀ انسی، چه فایده
کاندر طلب چو بال بریدۀ کبوتری.
سعدی.
بتاج هدهدم از ره مبر که باز سفید
ز کبر در پی هر صید مختصر نرود.
حافظ
لغت نامه دهخدا

باب سفید

باب سفید
ده کوچکی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان، 75 هزارگزی شمال باختری کرمان و 3 هزارگزی باختر راه مالرو کرمان به شاهزاده محمد. سکنۀ آن 10تن. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

بید سفید

بید سفید
گونه ای از درخت بید. اسپیدار. صفصاف البیض. (از واژه نامۀ گیاهی ص 161) (از گیاهشناسی گل گلاب ص 297)
لغت نامه دهخدا

قبر سفید

قبر سفید
دهی است از دهستان بوانات، بخش بوانات و سرچمان شهرستان آباده. در 34000 گزی شمال باختر سوریان و 36000 گزی شوسۀ شیراز به اصفهان واقع و موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیر است. 156 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و رود خانه محلی و محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

دره سفید

دره سفید
ده کوچکی است از دهستان بیضا بخش اردکان شهرستان شیراز واقع در 73 هزارگزی جنوب خاوری اردکان و یک هزارگزی راه فرعی زرقان به بیضا. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

پر سفید

پر سفید
آنکه پرسفید رگ دارد سفید پر. یا چای پرسفید. نوعی چای معطر که رنگ آن مایل بسفید است
فرهنگ لغت هوشیار