جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با برطرف کرنا

برطرف کردن

برطرف کردن
از میان بردن. معدوم کردن. نابود کردن. نیست کردن. (یادداشت مؤلف). زایل کردن. محو کردن. رفع مانعی کردن
لغت نامه دهخدا

برطرف کردن

برطرف کردن
مرتفع ساختن، رفع و رجوع کردن، حل کردن، فیصله دادن، حل کردن، از بین بردن، نابود کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد