معنی برآمد کرنا
برآمد کرنا
صادر کردن، صادرات
دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با برآمد کرنا
درآمد کرنا
درآمد کرنا
وارِد کَردَن، بَرایِ وارِدات
دیکشنری اردو به فارسی
برباد کرنا
برباد کرنا
آسیب زَدَن، خَراب کَردَن، ویران کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی