معنی برانڈ کرنا
برانڈ کرنا
مارک گذاری کردن، بخشنامه
دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با برانڈ کرنا
برابر کرنا
برابر کرنا
هَموار کَردَن، بَرابَر کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
غرانا کرنا
غرانا کرنا
غُرغُر کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
کمانڈ کرنا
کمانڈ کرنا
فَرماندِهی کَردَن، دَستور دادَن
دیکشنری اردو به فارسی
بیان کرنا
بیان کرنا
بَیان کَردَن، بَرایِ تَوصِیف، تَعرِیف کَردَن، شَرح دادَن
دیکشنری اردو به فارسی