بدعنوانی بدعنوانی فَسادپَذیری، فَساد اِداری، فَساد، فَسادگَری، اِختِلاس، تَصَرُّف نادُرُست دیکشنری اردو به فارسی
بدخوان بدخوان خطی که خوب خوانده نشود. (آنندراج) : جوهر از تیغ زبان شد ریخت تا دندان مرا گفتگو شد همچو سطر بی نقط بدخوان مرا. محمدرفیع واعظ (از آنندراج) ، ناقلا. (یادداشت مؤلف) لغت نامه دهخدا