جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بدتغذی

بدتابی

بدتابی
بدرفتاری. سؤسلوک. کج تابی. کج سری. رفتار سخت. مقابل خوش تابی. (یادداشت مؤلف).
- بدتابی کردن با کسی، بدرفتاری کردن با او. کج تابی کردن با او. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

بکتغدی

بکتغدی
مُرَکَّب اَز: بک، بیک بعلاوۀ تغدی بمعنی زاده، بیک زاده. بزرگزاده. حاجب سالار. (از فرهنگ فارسی معین)،
لغت نامه دهخدا

بدتنی

بدتنی
دیوانگی. جنون. (از ولف) :
بپوشند پیراهن بدتنی
ببالند با کیش آهرمنی.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

متغذی

متغذی
خورنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). غذاخورنده، پرورش کننده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تغذی شود
لغت نامه دهخدا