جدول جو
جدول جو

معنی بحال کرنا

بحال کرنا
جبران کردن، برای بازیابی، دوباره به حالت قبل برگرداندن، بازگرداندن، مرمّت شده
دیکشنری اردو به فارسی

واژه‌های مرتبط با بحال کرنا

حاصل کرنا

حاصل کرنا
دَست یافتَن، بَرایِ بِه دَست آوَردَن، دَریافت کَردَن، کَسب کَردَن، گِرِفتَن، بِه دَست آوَردَن
دیکشنری اردو به فارسی