معنی بچہ
بچہ
کودکانه، کودک
دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با بچہ
بچه
بچه
کدام، بکدام فرزند، کودک
فرهنگ لغت هوشیار
بچم
بچم
با نظام آراسته
فرهنگ لغت هوشیار
بچل
بچل
شخصی که پیوسته لباس خود را ضایع کند و چرک و ملوث سازد
فرهنگ لغت هوشیار
بچم
بچم
بانظم وقاعده، به نظام، آراسته، مرتب
فرهنگ فارسی عمید
بچه
بچه
کودک، طفل، فرزند، کنایه از کم تجربه، خام
فرهنگ فارسی عمید
بچل
بچل
پچل، کثیف، پلید، کسی که تن و لباس خود را همیشه چرک و کثیف نگاه دارد
فرهنگ فارسی عمید
بچه
بچه
کودک، طفل، فرزند
فرهنگ فارسی معین
بچل
بچل
شخصی که پیوسته لباس خود را ضایع کند و چرک و ملوث سازد
فرهنگ فارسی معین
بچت
بچت
صَرفِه جویی
دیکشنری اردو به فارسی