ترجمه بایاں به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با بایاں
بایان
بایان
صفت فاعلی از بایستن، رجوع به بایا و رجوع به بایستن شود
لغت نامه دهخدا
بایان
بایان
دهی از دهستان لادیز بخش میرجاوه شهرستان زاهدان، 32 هزارگزی باختری میرجاوه، سکنۀ آن 200 تن، محصول غلات، ذرت، پنبه، لبنیات، ساکنان از طایفۀ ریگی، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
بایان
بایان
سیمین از خانان آق اردو در دشت قپچاق شرقی از خاندان اوردا (701 - 709)، (از معجم الانساب زامباور ج 2 ص 365)
لغت نامه دهخدا
بایان
بایان
راهی است در نسف، (از معجم البلدان)، نام جاده ای است در تنسیق که آن را بنام بایان خوانند
لغت نامه دهخدا
بایات
بایات
از قلعه های یمن است در صنعاء، (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.