بحال کرنا بحال کرنا جُبران کَردَن، بَرایِ بازیابی، دُوبارِه بِه حالَت قَبل بَرگَرداندَن، بازگَرداندَن، مَرِمَّت شُدِه دیکشنری اردو به فارسی