ترجمه آبادی به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با آبادی
آبادی
آبادی
عمارت عمران آبادانی مقابل ویرانی خرابی: (آبادی میخانه ز ویرانی ماست) (منسوب به خیام)، جای آباد محل معمور آبادانی از ده و قریه و شهر
فرهنگ لغت هوشیار
آبادی
آبادی
آباد بودن، روستا، دِه، قَریه، دیه، دِهکده، کُل، رُستاق
فرهنگ فارسی عمید
آبادی
آبادی
از پهلوی آواتی، عمران، سعادت، عمارت، عمران، برابر ویرانی: آبادی میخانه ز ویرانی ماست جمعیت کفر از پریشانی ماست، خیام، ،
لغت نامه دهخدا
آبادی
آبادی
جای آباد و جای معمور، آبادانی، از ده و شهر و امثال آن: که جغد آن به که آبادی نبیند، نظامی
لغت نامه دهخدا
آبادی
آبادی
خیر و فایده نصیب شما می شود - محمد بن سیرین اگر خود را در ده یا روستا شهرستانی آباد ببینید امنیت و آرامش می یابید. چنان چه بیننده خواب ببیند که در دهی گم شده نشانه شرو فساد و بدی است. نفایس الفنون دیدن آبادی نشانی از گشایش کارهای بسته است.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
آباجی
آباجی
مخفف آغاباجی که کلمه ترکی است به معنی خواهر، همشیره خواهر آبجی باجی
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.