جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با الجھاؤ

الجھانا

الجھانا
سَرگَردان کَردَن، گیج کَردَن، دَرهَم و بَرهَم کَردَن، دَر هَم پیچیدَن، مُبهَم کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی

الجار

الجار
مردمانی که بیستگانی خوار نباشند و بحمیت وطن در مقابل دشمن بمدافعه پردازند و با لشکر ملوک همداستان شوند، اجتماع گروه بسیاری از رعایا برای انجام دادن کاری
فرهنگ لغت هوشیار

الجاء

الجاء
جانباز، کسی که برای پول نمی جنگد، ناچار کردن کسی را به کاری، وادار ساختن کسی به انجام دادن امری، پناه دادن، کار خود را به خدا سپردن، مضطر کردن کسی را به کاری، سپردن کار را به خدای، ملجاء گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار

الجاء

الجاء
ناچار کردن، کسی را به کاری وادار ساختن، پناه دادن، کار خود را به خدا سپردن
الجاء
فرهنگ فارسی عمید

الجار

الجار
ایلجار، اجتماع عدۀ بسیاری از رعایا برای انجام دادن کاری
الجار
فرهنگ فارسی عمید

الجار

الجار
مردمانی که بیستگانی خوار نباشند و به حمیت وطن در مقابل دشمن به مدافعه پردازند و با لشکر ملوک همداستان شوند، اجتماع گروه بسیاری از رعایا برای انجام دادن کاری
فرهنگ فارسی معین

الجاء

الجاء
وادار ساختن کسی به کاری، پناه دادن، کار خود را به خدا سپردن
الجاء
فرهنگ فارسی معین