ترجمه اشارے به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با اشارے
اشاره
- اشاره
- نشان دادن چیزی یا کسی با حرکت چشم یا انگشت، با تکان دادن چشم و ابرو یا دست مطلبی را به کسی فهماندن یا به کاری فرمان دادن، سخن مختصر و با ایجاز
فرهنگ فارسی عمید
اشارت
- اشارت
- با دست چیزی را نشان دادن، با حرکت دست و چشم و ابرو مطلبی را القا کردن، دستور، فرمان، رمز، ایماء، تقریر، بیان
فرهنگ فارسی معین