جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اسلحہ

اسلحه

اسلحه
آلت جنگ مانند، تیغ، تیر، نیزه، سلاح، اسلحه آتشی، توپ، تفنگ، نارنجک وغیره
فرهنگ لغت هوشیار

اسلحه

اسلحه
سلاح ها، آلاتی که در جنگ به کار برود، آلتهای جنگ، جمعِ واژۀ سلاح
اسلحه
فرهنگ فارسی عمید

اسلحه

اسلحه
جَمعِ واژۀ سلاح. (منتهی الارب). آلات جنگ باشد مثل تیغ و تیر و نیزه وغیره. (غیاث) : درِ خزاین بگشاد و نفایس ذخائر و رغائب اموال و اسلحه بر جمهور لشکر تفرقه کرد. (ترجمه تاریخ یمینی چ تهران ص 79). و میان فریقین حربی عظیم واقع شد و جز دستۀ شمشیر دستگیر نبود و دیگر اسلحه مفید نیامد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 323).
- اسلحۀ آتشی، اسلحۀ ناریه، مانند توپ، تفنگ، نارنجک و غیره
لغت نامه دهخدا

اسلح

اسلح
نعت تفضیلی از سلح. سرگین اندازنده تر.
- امثال:
اسلح من حباری.
اسلح من دجاجه، الحباری تسلح ساعهالخوف و الدجاجه ساعهالامن. (مجمعالامثال میدانی) : و هم ترکوک اسلح من حباری رأت صقراً و اشرد من نعام. (حیاهالحیوان ج 1 ص 205 س 3)
لغت نامه دهخدا