ترجمه اتارنا به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با اتارنا
اخبرنا
- اخبرنا
- مرکب از اخبر مفرد مغایب مذکر از فعل ماضی نا ضمیرمتکلم مع الغیر) خبر داد ما را: و بدو روایت حدثنا واخبرنا اندر کتاب مولود محمد... گوید
فرهنگ لغت هوشیار
ارتاریا
- ارتاریا
- آریایی درستکار، ارتا آریا، مرکب از آرتا (راستی و درستی) + آریا، نام پسر خشایار پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
ازارپا
- ازارپا
- شلوار، تنبان، برای مِثال چون کبک آنکه موزه ندارد هرآینه / در پای می کشد چو کبوتر ازارپای (کمال الدین اسماعیل - ۱۲۲)
فرهنگ فارسی عمید
ابھارنا
- ابھارنا
- بَرآمَدِگی پِیدا کَردَن، بالا بُردَن، بَرجَستِه کَردَن، بَراَنگیختَن
دیکشنری اردو به فارسی