معنی ابر آلود
ابر آلود
ابری
دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با ابر آلود
ابرآلود
ابرآلود
دارای ابر، پر از ابر
فرهنگ فارسی معین
ابر آلودگی
ابر آلودگی
ابر آلوده بودن حالت آسمان در هنگامی که ابر در آن دیده میشود
فرهنگ لغت هوشیار
اخم آلود
اخم آلود
چهره ای که اخم و چین و آژنگ بر آنست آلوده به اخم و در هم کشیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
باد آلود
باد آلود
متورم ورم کرده باد کرده پف کرده: چشمهای باد آلو
فرهنگ لغت هوشیار
اخم آلود
اخم آلود
ویژگی چهرۀ آلوده به اخم
فرهنگ فارسی عمید
غبار آلود
غبار آلود
آنچه که بگرد و غبار آلوده است گردناک اغبر
فرهنگ لغت هوشیار
عنبر آلود
عنبر آلود
امبر آلود
فرهنگ لغت هوشیار
زہر آلود
زہر آلود
زَهرآگین، مَسموم شُدِه
دیکشنری اردو به فارسی
اشک آلود
اشک آلود
چشم گریان. چشم اشکبار. (ناظم الاطباء) ، ایراد داشتن
لغت نامه دهخدا