معنی плавати плавати شناور بودن، آویزان کردن، پریدن، پرش، شنا کردن، دانش، قایق رانی کردن، زودتر دیکشنری اوکراینی به فارسی
плавать плавать شِناوَر بودَن، اُوج گِرِفتَن، شِنا کَردَن، شِناخت، قایِق رانی کَردَن، قَبلاً دیکشنری روسی به فارسی
псувати псувати فاسِد کَردَن، غِیرِ قابِل تَخرِیب، خَراب کَردَن، وَندَالِیسم دیکشنری اوکراینی به فارسی