جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با накладати

складати

складати
اَنبار کَردَن، اَنباشت، مِقدار داشتَن، بَرایِ تَعیین کَمّیَّت، اَنباشتِه کَردَن، تَرسیم کُند، تَشکِیل دادَن، تَشکیل شَوَد، تَرکیب کَردَن، باتری، تا کَردَن، لومینسانس
دیکشنری اوکراینی به فارسی