جدول جو
جدول جو

معنی жити

жити
زندگی کردن، بیوگرافی، خانه داشتن، خائن، ساکن شدن، ساکسیفونیست، سکونت داشتن، مناسب برای زندگی
دیکشنری اوکراینی به فارسی

واژه‌های مرتبط با жити

бити

бити
کوبیدَن، اِعتِصاب، زَدَن، دَر زَدَن، ضَربِه زَدَن، ضَربِه بِزَنید، ضَرب و شَتم، فِشار دَهید، چَکُّش زَدَن، بُرِش دادَن، پایین زَدَن، پور، شِکَنجِه کَردَن، شِکار غِیرِقانونی
دیکشنری اوکراینی به فارسی

жить

жить
زِندِگی کَردَن، بیوُگِرافی، خانِه داشتَن، خائِن، ساکِن شُدَن، ساکسیفونیست
دیکشنری روسی به فارسی