معنی безмежний безмежний نامحدود، بدون توجّه، بی نهایت، فوق العاده کوچک، بی کران، محروم کردن، بی حد، هنوز دیکشنری اوکراینی به فارسی
безмежно безмежно بِه طُورِ بی حَدّ و مَرز، بِدونِ پِلک زَدَن، بی حَد، بی حَدّ و مَرز، بی پایان دیکشنری اوکراینی به فارسی