معنی tembel
tembel
تنبل
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
واژههای مرتبط با tembel
temel
temel
پایِه ای، اَساس، مُقَدَّماتی، اَساسی، بُنیاد، بُنیادی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
membeli
membeli
خَرید کَردَن، خَرید، خَریداری کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
membela
membela
دِفاع کَردَن، دِفاع کُنَد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
lembek
lembek
سُست، خیس، لَطیف
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
tomber
tomber
اُفتادَن، سُقوط کَردَن، بِه زَمین اُفتادَن، زَمین خُوردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
temible
temible
تَرسناک
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
temível
temível
تَرسناک
دیکشنری پرتغالی به فارسی
pembeli
pembeli
خَریدار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pembela
pembela
مُدافِع
دیکشنری اندونزیایی به فارسی