معنی ressam
ressam
نقّاش، هنرمند
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
واژههای مرتبط با ressam
restar
restar
تَفرِیق کَردَن، کَم کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
essaim
essaim
هُجوم آوَردَن، اِزدِحام
دیکشنری فرانسوی به فارسی
cessar
cessar
مُتِوَقِّف کَردَن، مُتِوَقِّف شَوَد
دیکشنری پرتغالی به فارسی
pressa
pressa
شِتابزَدِگی، عَجَلِه کُن، شِتاب
دیکشنری پرتغالی به فارسی
ressão
ressão
سَرکوب، وَاکُنِش
دیکشنری پرتغالی به فارسی
ratsam
ratsam
با مَشوَرَت، قابِلِ تَوصِیَه، بِه طُورِ مَشوِرَتی، مَطلوب
دیکشنری آلمانی به فارسی
resta
resta
تَفرِیق
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
essai
essai
مَقالِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
essay
essay
مَقالِه
دیکشنری هلندی به فارسی