جدول جو
جدول جو

معنی karıştırmak

karıştırmak
آماده کردن، مخلوط کردن، مبهم کردن، لگام زدن، نامرتّب کردن، بی نظمی ایجاد کردن، درهم و برهم کردن، در هم پیچیدن، متناوب قرار دادن، به هم ریختن، آشفته کردن، جستجو کردن، جا به جا کردن، هم زدن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی